دختر کوچولوی ما
الهی فدای پسرم بشم دقیقا روزی که پنج ماهه شد حالش خیلی بد بود اخه گوشش که چرک کرده بود هنوز خوب نشده بود اون روز شروع کرد به عطسه کردن ترسیدم سرما خورده باشه شربت سرما خوردگی بهش دادیم .
اون روز هوا سرد بود ما هم یاسوج بودیم ماهان نمیذاشت کلاه براش بپوشیم عمه راضیه روسری براش بست که باد به گوشاش نخوره که بدتر بشه. قربونش برم با روسری چقد شیرین و خوردنی شده بود دلم میخواست بخورمش فداش بشم عمه خیلی ذوقشو میکرد .
قربونش برم اگه دختر بود هم خیلی خوشکل بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی